به بهانه ی تماشای سریالی بنام ملکه گدایان!
تن ایران رنجورست از تمامی ملکه ها و سلطان ها! چگونه ست که تهدید هایی از جنس داعش و مالکی و جیش الشیطان و …. توسط فداییان انقلابی و فرزندان هوشیار این آب و خاک، پیگیری و رسوا و منهدم میشود اما درون همین خاک یکروز یکی میشود جمشید بسم الله و دیگری سلطان سکه و آن نادیده ی دیگر ملکه گدایان!
این لشگر زباله جوی و کاسه بدست و دستمال به شیشه کش ها در چهار راه ها و چراغ قرمز های شهر به کدامین سلطان و ملکه و به چه منفعتی وصل هستند که اقتدار نیروهای رصد کننده و مسوول از مهار اینان عاجزند؟ چه منفعتی بر سر راه تامین اجتماعی این جماعت سد راه شده که یارای مقابله با ایشان نیست؟