مدیریت جامع منابع آب بخصوص در بخش کشاورزی از ضرورت های امروز ایران می باشد
مدیریت همیشه در مورد هماهنگی بین اجزا متفرق و نیز بعضا در مورد نقش مدیر بحث می کند و در هر حال باید فضایی بزرگتر مورد قبول جامعه و فرهنگ در آن قرار گیرد. مدیریت منابع آب بدلیل ابعاد مکانی و زمانی و فراگیری وسیع و ارتباط با قوانین طبیعی، سازمان های دولتی، غیر دولتی و خصوصی و ارتباط با مسئولیت های امنیت غذایی و خدمات و مسائل زیر بنائی، از اهمیت خاصی برخوردار است.
این مدیریت مشتمل بر مدیریت سیستم زمین، سیستم حیات و سیستم جامعه و مردم قرار می گیرد. بدین دلیل مدیریت منابع آب اجبارا بایستی مدیریت جامع چرخه آب را مد نظر قرار بدهد. این مدیریت مشتمل بر هماهنگی و همکاری در مدیریت آب و زمین برای نیل به اهداف استحصال آب مطمئن و عاری از هر گونه آلودگی، تخصیص بهنگام و تهیه آب مورد نیاز بخش کشاورزی، تامین آب شرب سالم، تامین نیازهای بخش صنعت و انرژی و محیط زیست، جلوگیری از فرسایش حوزه های آبخیز، کنترل سیل و رسوب و افزایش طول عمر مخازن سدها می باشد. این مدیریت ابعاد مختلفی دارد که نه تنها به بخش ها و وزارتخانه های مختلف بلکه به مردم و فرهنگ جامعه نیز مرتبط می گردد و لذا بصورت اجتناب ناپذیر بایستی در سطح ملی، بصورت جامع نگریسته شود.
هدف از مدیریت جامع منابع آب، ایجاد سیستمی است که ضمن ارتباط دادن متقابل مدیریت منابع آب با محیط زیست و توسعه اجتماعی و اقتصادی، از انعکاس و بازخور آنها بهرهمند شده و در نهایت با مشارکت بخشهای مختلف تصمیم گیریهای تخصیص و توسعه منابع آب صورت میگیرد.
حکمرانی جامع منابع آب مجموعهای از قوانین، روشها و فرایندهای تصمیمگیری در مسائل مربوط به مدیریت منابع آب و خدمات وابسته است که بسیار متاثر از شرایط سیاسی و روابط حاکم بر امور بینالملل دولت هاست چرا که حکمرانی آب یک مسئله بینالمللی است تا یک موضوع منطقهای، هر چند تمامی کارکردهای آن در منطقه باید اجرا و مدیریت شوند به این موضوع اخیراً در مجله بینالمللی حکمرانی آب (IJWG) اشاراتی شده است.
با توجه به رشد پُرشتاب جمعیت و افزایش پیامدهای تغییر اقلیم، رشد تقاضای آب باعث تشدید کمبود آب شده است. لذا مدیریتی مؤثر و عادلانه با توجه به کمبود منابع آب ضروری به نظر میرسد. ارائهی ایدهی مدیریت به هم پیوستهی منابع آب در همین راستا بوده است. در چند دههی اخیر در سطح بینالمللی، دربارهی این مفهوم بحثهای فراوانی انجام شده است. از میان تعاریف ارائه شده در خصوص این ایده، تعریف مشارکت جهانی آب با اقبال عمومی روبهرو شده است. بر این اساس، مدیریت بههمپیوستهی منابع آب عبارت است از “فرآیند مشارکتی توسعه و مدیریت آب، زمین و منابع وابسته، برای بیشینهسازی رفاه اقتصادی و اجتماعی، بهصورت عادلانه و بدون به خطر انداختن اکوسیستمهای حیاتی. اجرای مدیریت بههمپیوستهی منابع آب، مزایای فراوانی برای حوضهی رودخانهها دارد. بخشی از این مزایا عبارتاند از: جلوگیری از وقوع سیل و خشکسالی، حفاظت از اکوسیستمها و مهمتر از همه قابلیت ایجاد نهادهای اجرایی.
منظور ما از مدیریت جامع منابع آب “مشارکت در توسعه اقتصادی – اجتماعی شهرهای کشور از طریق ایجاد و بهره برداری از تاسیسات و شبکههای فراگیر آب و فاضلاب با روش های بهداشتی، کارآمد، مطمئن و منظم به منظور کنترل چرخه آب بین زندگی شهری، محیط زیست با تکیه بر مشارکتهای مردمی” می باشد. به عبارت دیگر: مدیریت منابع آب را میتوان مجموعهای از تمهیدات فنی، اداری و قانونی دانست که هدف آن برقراری تعادل و توازن میان تقاضا برای آب از یک سو و تأمین آب از سوی دیگر میباشد.
منابع آب تجدیدشونده کشور حدود ۱۳۰ میلیارد مترمکعب است که با رشد فزاینده جمعیت و به تبع آن افزایش روزافزون مصارف، سهم سرانه آب پیوسته کاهش مییابد. الگوی استقرار جمعیت (بهویژه در سه دهه اخیر) نیز سازگاری خود را با توزیع زمانی و مکانی منابع آب در مناطق مختلف کشور از دست داده است.
رشد جمعیت، نیاز به غذای بیشتر، ضرورت ارتقای سطح بهداشت و رفاه اجتماعی، توسعه صنعتی و حفاظت اکوسیستمها، تقاضای آب را روز به روز بیشتر میکند. با توجه به رشد جمعیت در ایران، سرانه منابع آب تجدیدشونده سالانه که در سال ۱۳۳۵ هفتهزار مترمکعب بوده، در سال ۱۳۷۵ به دو هزار مترمکعب کاهش یافته وپیشبینی میشود که تا سال ۱۴۰۰ به حدود هشتصد مترمکعب کاهش یابد که پایینتر از مرز کم آبی (هزار مترمکعب) میباشد.
از طرفی متوسط نزولات جوی کشور ۲۶۰ میلیمتر در سال میباشد و این مقدار کم، توزیع مکانی بسیار ناهمگن دارد. بهطوریکه فقط ۱% از مساحت ایران بارشی بیش از ۱۰۰۰ میلیمتر دارد، در حالیکه ۲۸% از سطح کشور، بارش سالیانه کمتر از ۱۰۰ میلیمتر را دارد. از ۴۱۵ میلیارد مترمکعب نزولات سالانه در ایران، حدود ۷۰% آن تبخیر میشود.
با ورود سالیانه دوازده میلیارد مترمکعب آب ورودی از مرزها به داخل کشور، کل منابع آبی تجدیدپذیر کشور ۱۳۵ میلیارد مترمکعب است که تا سال ۱۳۷۹، نود و پنج میلیارد مترمکعب از این آب استحصال شده است. از این مقدار آب استحصال شده، به ترتیب ۹۳، ۵ و ۲ درصد در بخشهای کشاورزی و منابع طبیعی، شهری و صنعتی به مصرف رسیده است. علاوهبر محدودیت مقدار منابع آب، هزینههای استحصال آب و محدودیت منابع مالی نیز طرحهای توسعه منابع آب جدید را با مشکل و محدودیت مواجه کرده است.
بانک جهانی در گزارشی از کاهش سرانه آب قابل استحصال و از دست دادن کیفیت آن، استفاده ناکارآمد راندمان پایین مصرف در بخشهای کشاورزی، صنعتی و کشاورزی، شوری و زهدار شدن اراضی، وضعیت نامطلوب تعمیرات و نگهداری، محدودیت جبران هزینهها و نبود هماهنگی بین سازمانهای ذیربط، بهعنوان چالشهای پیشرو آب کشور نام برده است.
با توجه به مطالب مذکور انتخاب رویکرد مناسب و تاثیرگذار و در عین حال کارشناسانه، در جهت حل مشکلات و معضلات پیشروی آب کشور، ضرورت پیدا کرده است و اتخاذ نگرشی واحد با عنوان “مدیریت جامع منابع آب” میتواند در این زمینه مفید باشد اگر آب را با کارایی بالا مصرف کنیم بدون قطع نیاز شهری می توان نیاز دیگر شهروندان را برآورده ساخت با استفاده از روش های کار آمد در بخش صنایع ۴۰ تا ۸۰ درصد در کشاورزی ۱۰ تا ۱۵ درصد و در شهرها تا ۳۰ درصد کاهش داد. مسئله استفاده غیر منطقی از منابع آب در کشاورزی ایران یک حقیقت آشکار و انکار ناپذیر می باشد که به صورت های گوناگون انجام می گیرد که در رأس آن ها استفاده غیر بهینه در پاره ای موارد مخرب از منابع تجهیز شده موجود است.
همان طور که آمار به روشنی بیان می کنند کاهش صرفا ۱۰ درصدی مصرف آب در کشاورزی، آبی بیش از مجموع نیاز صنعت و شرب کل کشور را برایمان تولید می کند که متاسفانه جامع نگری و دقت نظر خوبی به آن نمی شود و همیشه تاکیدات به صرفه جویی آب در بخش شرب و صنعت معطوف می گردد.
راندمان انتقال بسیار پایین آب از مبدا به مزرعه، عدم مدیریت و نگهداری صحیح شبکه های آبیاری، سیستم های آبیاری ناکارآمد، عدم توجه به الگوی کشت مناسب و نبود جامع نگری در انتخاب کشت محصول و… تلفات کلان آب کشاورزی امروز ایران اسلامی است.
به امید اینکه روزی جهاد کشاورزی، جهادانه مدیریت آب کشاورزی ایران اسلامی را عهده دار گردد و در مدیریت منابع آب تمرکز بیشتری بر آب مصرفی در کشاورزی صورت پذیرد.