متوسط عمرصندوقهای بازنشستگی ایران از نسل سوم در مرحله عبور می باشد،طرحهای بازنشستگی دنیا اصلاحات گوناگون را تجربه کرده و کشورهایی ناگزیر به آن تن داده و عموما طرحهای بازنشستگی می بایست آماده انجام اصلاحات باشند.در حال حاضر سنجه های مرتبط مانندنسبت پشتیبانی،نرخ جایگزین ،نسبت منابع به مصارف ، نقدینگی قابل احتساب و میزان سود خالص سرمایه گذاریها
بیانگر ناپایداری مالی و اقتصادی طرحهای بازنشستگی کشور می باشد و ناگزیر دو راه در پیش روی رئیس جمهور منتخب بعدی قرار دارد:
راه اول،تکرار گذشته و فرصت سوزی و انتقال بحران به آینده،یعنی به علائم و پالسهای خطربزرگ و بهمن سهمگین پیش رو ناشی از کسری صندوقهای بازنشستگی بی توجهی شود و همانند آنچه که بر کشور یونان رفت ، “یونانیزاسیون ایران” را شاهد باشیم .
کشور یونان با تاریخ قابل احترام و اسطوره های بزرگ طی بحران صندوقهای بازنشستگی تا مرز از هم گسیختگی و ورشکستگی کشور پیش رفت به نحوی که پرداخت مستمری بازنشستگان از کنترل دولت و توان بودجه ملی خارج و کشور با اعتصابات دامنه دار مجبور به تن دادن به انواع طرحهای اصلاحی جهت امکان دریافت قرض و مساعدت از اروپا و حتی پیشنهاد فروش چند جزیره روبرو شد!
به فرض رفع تحریمها ،چاله های ایجاد شده آنقدر زیاد است که تامین سهم بزرگ برای صندوقها ناممکن بنظر می رسد. وابستگی به منابع دولتی برای رئیس جمهور آینده معضلی بزرگ خواهد بود.راه حل دوم،همان چاره کار می باشد.دولتی می تواند چاره جویی و به آن عامل گردد که تفکر جهادی و ایثار داشته باشد و برای فدا شدن برای ایران عزیز بیاید .زیرا به زعم نگارنده این مبحث همانند عبور از میدان مین به مدیران ایثارگر نیاز دارد که نه تنها بی انضباطی مالی نکنند بلکه از خود نیز مایه بگذارند و دلشان برای مردم و کشور بسوزد ،مردمی که امام راحل عظیم الشان در ذکرخصوصیات آنها در وصیت نامه خود از تعابیر بزرگی در عظمتشان بیان داشته اند.
این مردم در تمام عرصه ها پشت سر و حامی نظام بودن و بهای تصمیمات درست و نادرست مدیران ارشد در سطح خرد و کلان بر گرده آنها بوده است و البته در این مسیر کم نگذاشتن و مال و جان دادند، این مردم لیاقت زندگی بهتر همراه آرامش را داشته و رفاه و حس خوشبختی حق مسلم آنها است.
صندوقهای بازنشستگی نیز برای ایجاد آینده بهتر شکل گرفته اند و موجب افزایش سرمایه اجتماعی و اتحاد ملی می گردند و اگر به دست مدیران نااهل و نامحرم و ضعیف النفس نابلد بیفتند، صندوقها خالی و دولت با هر دارایی و داشته ای به یک مفلوس بیچاره تبدیل می شود.
انجام اصلاحات همانند جراحی بزرگ قطعا هزینه مدیریتی دارد و ممکن است از محبوبیت دولتها بکاهد ،موضوعی که تاکنون عامل اصلی به تاخیر افتادن انواع اصلاحات لازم بوده است.
برای اینکه ساماندهی و اصلاحات در صندوقها صورت بگیرد باید گفتگوی کارشناسی ملی شکل بگیرد و قبل از اینکه اصلاحات را از بیمه شدگان و بازنشستگان با اعمال تغییرات پارامترهای مختلف مثل سن بازنشستگی ،مدت بیمه پردازی ،نرخ حق بیمه و مانند آن استارت بزنیم می بایست اصلاحات از خود سیستم و صندوقها شروع شود تا ذینفعان اعتمادشان به اجرای امور جلب گردد و حادثه افزایش نابخردانه قیمت بنزین(اجرای غلط) تکرار نگردد.البته باید توجه کرد که اینگونه اصلاحات پارامتریک تنها چند سال حال صندوقها را خوب می کند و برای عبور از بحران مبحث افزایش سود خالص و واقعی سالانه سرمایه گذاری باید به بیش از ۱۵ درصد برسد که تاکنون این مهم محقق نگردیده است و سودهای بالای اعلام شده این روزها ناشی از افزایش قیمت دارائیها بعلت پدیده تورم بروز یافته و در بلندمدت به ضرر صندوقها خواهد بود.
بنظر می رسد مدیران ارشد کشور برای یکبار هم که شده تثبیت اقتصاد و برگرداندن اعتماد به سرمایه گذاران را می بایست مدنظر قرار دهند تا از قِبَل آن صندوقها بتوانند از فضای بهینه اقتصاد و روان شدن و بهبود اوضاع کسب و کار منافع خود را تعقیب کنند و همزمان مزایای بهتری را به ذینفعان بپردازند.ضمن آنکه کاهش قدرت خرید بازنشستگان ناشی از سیاستهای کلان سیاسی _اقتصادی حکومت می باشد که موجب فشار به صندوقها جهت افزایش مستمریها می گردد .
امید است دولت آتی با درایت به این مهم بپردازد و البته اگر هم نخواهد اهتمام کند در همان ماه اول مزه آشی که برایش پخته شده است را خواهد چشید.