بسم الله و الحمدلله «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَلیّه سلطاناً…؛ هر کس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرار میدهیم» 🌒 دشواری انتظار قرار از کف میبرد انتظار و انتقام اما، سالهاست مفاهیمی متناظرند که اراده را به دعا گره زده اند و روز و شبمان را دوخته اند به تکرار گردش زمین 🌒 و زمین سالهاست از خاستگاه دحوالارض، چرخش آغاز میکند و دور آن غایب منتظر میگردد، شاید شمس الشموس عدالت پرده از رخ بیفکند و قامت بنماید، 🌒شمشیر از نیام برکشد و انا بقیه الله سردهد و نوش وصلش را به وصف عیش انتقام، به جان تشنه مان گوارا گرداند. 🌒سالیانی است که روز دفاع، فارغ التحصیلان مکتب کربلا، از چکیده و مقدمه تا نتیجه و خاتمه اش را حول یک محور روایت میکنند و اساتید، پایان نامه ای را به قضاوت نشسته اند که مطلعش، بیت الغزل معرفت است. 🌒و واژگان کلیدی اش از این قرارند درد انتقام، عطش انتقام، انتظار انتقام این المنتقم این الطالب بدم المقتول بکربلاء به نینوا به بغداد، فرودگاه بغداد به وقت عاشقی، به وقت شیدایی به وقت شهادت به وقت غنیمت، انگشت و انگشتر، اربا اربا دست افتاده و علم و علمدار علمدار نیامد، سقا نیامد، سالار سپاه حسین نیامد،سپهدار علی نیامد قاسم رجز احلی من العسل خواند قاسم نیامد ابومهدی، سرباز مهدی، همیشه پادر رکاب بود پادر رکاب بود، دشمن از قفا آمد، ناغافل آمد ابومهدی اما، آنی از مهدی فاطمه غافل نشد فاطمه خطبه خواند، در سوخت، پهلو شکست، ابومهدی تکه تکه شد، درد انتقام به جان نشست، زخم کهنه تازه شد انگشت با انگشتر آمد و انگشتر، زینت دست یوسف فاطمه شد، به بازار آمد خریداران آمدند، آنقدر آمدند که چند تنی زیر دست و پا ماندند، شهادت سنت شد کام به عطش و درد انتقام به جانها نشست. 🌒و حکایت همچنان باقی است… به وقت دلتنگی… به وقت عاشقی… به وقت انتقام… این بقیه الله؟…. 🪶 دکتر مریم اشرفی گودرزی مشاور دبیرکل حزب همت
